افشین نوروزیه

باران باش و ببار و نپرس کاسه های خالی از آن کیست

افشین نوروزیه

باران باش و ببار و نپرس کاسه های خالی از آن کیست

خوشه چین

چهارشنبه, ۲۱ آبان ۱۳۹۹، ۱۱:۴۴ ب.ظ
پــــرده پــــرده آنـــقـدر از هـم دریــدم خویــش را
تا که تصــویــری ورای خـویـــش دیـدم خویــش را
 
خویش خویش منــهم اینک از در صلح آمده است
بسکه گوش از خــلق بستم تا شنیدم خویــش را
 
خویشِ خویشِ من مرا و هرچه من ها بود سوخت
کُشتم آن خویش و ز خاکش پروریـــدم خویــش را
 
معنی این خویـــش را از خویشِ خویش خود بپرس
(خویش یابی را گُــــزیدم بس گَــزیدم خویــش را)1
 
می شدم.ساقی شدم.ساغرشدم.مستی شدم
تا ز تاکستـــان هســـتی خــوشه چیدم خویــش را
 
ســـردی کــاشــانـه را بــــــا آه گــــــرمـی داده ام
راه بر خـــورشیــــــد بستـــــم تا دمیـدم خویــش را
 
بــــــرده داران زمـــــان هــا چـــوب حـــــرّاجــم زدند
دســـت اوّل تــــا بـــرآمــد.خــود خریــدم خویــش را
 
بــزم ســـازان جهــــان . مـــی از سبـــوی پُــر خورند
مــن تـهـی پـیـمـانـه بـودم سـر کـشـیـدم خویــش را
 
اشــک و مــن در یــک تـــرازو قـــــدر هـم بشناختیـم
ارزش مـــن بیــــن کـه بـا گـوهــر کشیـدم خویــش را
 
شـمـعـــم و بـا سوخـتـــن تـا آخـــــرین دم زنــــده ام
قطــــره قطــــره ســـوختـــــم تا آفـریـــدم خویـش را
 
هـوی هـوی بزم درویشان *کرمـانشه* خوش است
چون به دالــاهـــــو رسیــدم ، وارسیــدم خویــش را
 
معینی کرمانشاهی
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۰۸/۲۱
افشین نوروزیه

نظرات  (۱)

۲۴ اسفند ۹۹ ، ۲۱:۱۲ محمد نیک عهد

خدا قوت به اشعارتان 

آقای نوروزیه اگر اشتباه نکنم با شما همکلاس بودم شما منزلتان خ حاجباشی در اراک بود  درسته ؟

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی